اهمّیّت این دانشگاه (فرهنگیان) از همه دانشگاه های دیگر بیشتر است

آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی روز ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ به مناسب هفته معلم به ایراد سخنرانی در دیدار با معلمان و فرهنگیان کشور پرداختند. بخشی از سخنرانی ایشان به شرح زیر است:
... به مناسبت روز معلّم، یاد شهید عزیز بزرگوارمان مرحوم آیت الله مطهّری (رضوان الله تعالی علیه) را گرامی می داریم؛ حقیقتاً معلّم بود. هم در زبان، هم در عمل، هم در سبک زندگی و شیوه سلوکِ با زمان و اهل زمان، به معنای واقعی کلمه یک آموزگار و یک معلّم بود؛ او را از دست دادیم. دشمنان بشر، دشمنان کشور، دشمنان اسلام او را از ما گرفتند، لکن بحمدالله آثار او باقی است. من جدّاً توصیه می کنم -آقای وزیر هم اشاره کردند، کاملاً درست است- از نظرات آن بزرگوار، چه در زمینه مسائل آموزش و پرورش و چه در زمینه های دیگر، هرچه می توانید استفاده کنید، بهره مند بشوید؛ کتابهای ایشان ذهن را هدایت می کند، پرورش می دهد، پُربار می کند از معارف صحیح و متین اسلامی.
بنده درباره سه موضوع، هرکدام یک چند کلمه ای عرض دارم با شما: یکی درباره معلّم، یکی درباره آموزش و پرورش، یک جمله کوتاه هم درباره انتخابات که مسئله روز ما است که ان شاءالله عرض خواهم کرد.
در مورد معلّم، اهمّیّت او اینجا است که همه جامعه تحصیل کرده کشور مدیون قشر معلّمند؛ این چیز خیلی مهمّی است. شما هر انسان فرزانه، آگاه، عالم، تحصیل کرده و باسواد را که پیدا کنید، مدیون معلّم است؛ قشر معلّم یک چنین جایگاهی دارد. همه این را قبول دارند که قدرت و قوّت و اعتبار و آبروی یک کشور، بیش از همه چیز به نیروی انسانی آن کشور است. درست است؟ این را همه قبول داریم. خب نیروی انسانی را چه کسی درست می کند؟ نیروی انسانی را چه کسی نقد(۳) می کند؟ چه کسی فعلیّت می بخشد؟ معلّم. ببینید، اینها ارزشها و نشانه های واقعی ارزش معلّم است.
چرا این را می گوییم؟ این برای این است که اوّلاً خود جامعه معلّم، ارج و قرب و قدر این جایگاه را، این شغل را بداند؛ خیلی مهم است. این حرف بسیار خوبی بود که آقای وزیر گفتند، من حقیقتاً از این حرف لذّت بردم که معلّمی، صرفاً فقط کارمندی یک اداره نیست، [بلکه] معلّمی یک شأن، یک جایگاه و یک مقام است؛ این را خود معلّم در درجه اوّل بداند. ما اگر کرامت خودمان را در هر بخشی بدانیم، تن به پَستی و سُستی و پلیدی نخواهیم داد؛ این در درجه اوّل؛ و بعد، جامعه قدر معلّم را بداند و احترام و تکریم برای معلّم قائل بشود؛ و سپس مسئولان، این اهمّیّت را درک کنند. بنده بارها گفته ام، آموزش و پرورش و هزینه کردن برای معلّم، سرمایه گذاری است! برای معلّم هزینه کنند. این یکی از وظایف ما -وظایف مسئولین کشور و وظایف دولت- است.
یک نکته دیگری که در ذیل آن تمجید و تکریمِ از معلّم باید عرض کرد، این [است] که معلّمین، خودشان را برای این مسئولیّت بزرگ آماده کنند. خب، معلّم خود را به چه وسیله آماده کند؟ با وسایلی که دستگاه کشور در اختیار او می گذارد؛ لذا من الان اینجا تأکید می کنم، دانشگاه فرهنگیان را مسئولین جدّی بگیرند؛ دانشگاه فرهنگیان را -که تولیدکننده معلّم است- جدّی بگیرند؛ هرچه می توانند برای این سرمایه گذاری کنند؛ به یک لحاظ، اهمّیّت این دانشگاه از همه دانشگاه های دیگر بیشتر است.
هر معلّم یک پرورنده -یعنی معلّم اخلاق- هم هست؛ معلّم ریاضیّات، معلّم فیزیک، معلّم طبیعی، در عین حال معلّم اخلاق هم هست. گاهی یک معلّم سرِ کلاس، فرض بفرمایید در وسط درس هندسه یا درس شیمی، در زمینه مسائل معنوی یا در زمینه خداشناسی یک کلمه بر زبانش جاری می شود که گاهی آن یک کلمه، بیش از یک کتاب در ذهن دانش آموز اثر می گذارد و باقی میمانَد؛ با اخلاق خود، با منش خود؛ معلّمِ دارای اخلاق، پرورنده اخلاق در دانش آموز است. معلّم منیع الطّبع، (۴) معلّم صبور، معلّم متدیّن، معلّم متین، این خصوصیّات و خصلتها را با رفتار خود به دانش آموز خود منتقل می کند ولو یک کلمه هم در این زمینه ها حرف نزند؛ این نقش معلّم است. معلّم بنابراین بسیار مهم است. از اینجا است که بنده همیشه از سالها پیش اعتراض داشتم به کسانی که جامعه معلّمین را در زمینه های سیاسی مثل یک ابزار می خواهند به کار ببرند؛ این جفا است. این مال امروز نیست؛ مال سالهای دهه ۶۰ [است]؛ بعضی از این کارها می کردند. شأن معلّم اینها است؛ نمی شود این الماس قیمتی را وسیله یک قُل دوقُل قرار داد و با آن بازی کرد. معلّم شأنی دارد، جایگاهی دارد؛ این جایگاه معلّم است.
البتّه اینجا من اطّلاع پیدا کردم که در آینده نه چندان دوری یک تعداد خیلی زیادی معلّم -حالا من رقم نگویم- بازنشسته خواهند شد و نیاز به معلّم وجود خواهد داشت؛ این از جمله نیازهای نزدیک آینده آموزش و پرورش است. خب چه کار کنیم؟ فرض بفرمایید ظرفیّتِ دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجائی هم جواب نمی دهد. چه کار کنیم؟ راه را باز کنیم و همین طور بی حساب وکتاب افراد را وارد آموزش پرورش کنیم؟ نه، باید فکر کرد. اوّلاً در درجه اوّل ظرفیّتهای این دانشگاه های معلّم پرور را باید تا آنجایی که ممکن است افزایش داد، این از همه مقدّم است؛ اگر این هم جواب ندهد باید ضابطه گذاشت؛ مراکز اصلی بنشینند، ضابطه بگذارند برای [جذب] معلّم. این یک جمله درباره معلّم.
امّا در مورد آموزش و پرورش؛ آموزش و پرورش زیرساخت اصلی علم و تحقیق در کشور است. زیرساخت های کشور خیلی مهم است؛ زیرساخت های مهندسی کشور، زیرساخت های علمی کشور، زیرساخت های ادبی و فرهنگی کشور، اینها خیلی مهم است. وقتی در یک کشوری، زیرساخت ها در یک بخش فراهم بود، تولید در آن بخش آسان خواهد شد. زیرساخت علم و تحقیق، آموزش و پرورش است. اگر آموزش و پرورش با سیاستهای خود، با رفتارهای خود، با برنامه ریزی های درست خود، حرکت درستی را دنبال بکند، این زیرساخت روزبه روز بهتر و قوی تر خواهد شد؛ در زمینه علم و تحقیق که نیاز اصلی و اساسی و بلندمدّت و میان مدّت و کوتاه مدّت ما است، کشور غنی خواهد شد؛ اهمّیّت آموزش و پرورش این است. اگر ما آموزش و پرورش را به حال خودش رها کنیم، دقّت لازم را نکنیم و در آموزش و پرورش مشکل درست بشود، این زیرساخت لطمه خواهد خورد؛ آن وقت ضررش دیگر غیرقابل محاسبه است.
یک وقتی در زمان طلبگیِ ما در قم، یک خیّاط فهیم و دانایی در قم داشتیم که لباس طلبگی درست می کرد و قبا درست می کرد. برای یکی از علمای معروف آن روزِ قم، قبا درست کرده بود؛ آن عالم، ظاهراً یک ایرادی گرفته بود به این قبا؛ ایشان گفته بود که «آقا! اِذا فسد الخیّاط، فَسَدَ القَبا؛ امّا اِذا فَسَدَ العالِم، فَسَدَ العالَم» ؛(۵) من اگر کارم را درست انجام ندهم، قبای شما یک خُرده اینجایش مثلاً اشکال پیدا می کند امّا شما اگر خدای نکرده اشکالی پیدا کردید، «فَسَدَ العالَم» می شود. ببینید، حالا خدای نکرده «اذا فسد آموزش و پرورش» شما ببینید چه اتّفاقی در کشور می افتد.
وظیفه آموزش و پرورش، تربیت یک نسل است؛ وقتی در نگاهِ میان مدّت نگاه می کنیم، یک نسل را برای یک دوره آینده می خواهد تربیت کند. چه جوری تربیت خواهد کرد؟ چه تربیت خواهد کرد؟ آموزش و پرورش [باید] بتواند نسلی تربیت بکند باایمان؛ اصلش ایمان است. بچّه های لااُبالی و هُرهُری مذهب(۶) که به هیچ چیز پابند نیستند، اینها در آینده کشور، نه برای خودشان مفیدند، نه برای کشور مفیدند، نه برای جامعه مفیدند؛ اوّل ایمان است. نسل باایمان، باوفا، مسئولیّت پذیر، دارای اعتماد به نفس، دارای ابتکار، راست گو، شجاع، نسل باحیا، بافکر، اهل فکر کردن، اهل به کار گرفتن اندیشه، عاشق کشور، عاشق نظام، عاشق مردم، [نسلی که] کشورش را دوست بدارد، مصالح کشورش را مصالح شخص خودش بداند، از آنها دفاع کند؛ یک چنین نسلی باید پرورش پیدا کند؛ یک نسل محکم، قوی، عازم، جازم، (۷) باابتکار، پیشرُو، فعّال؛ این جور نسلی [لازم است]؛ این کار آموزش و پرورش [است]؛ ببینید چه کار با اهمّیّتی است! می گویم کار آموزش و پرورش، نمی گویم کار معلّم. با اینکه وسیله معلّم است، امّا معلّم، تنها عاملِ ایجاد یک چنین نسلی نیست؛ آموزش و پرورش است که فضا را فراهم می کند برای معلّم، برای دانش آموز، برای اولیا، برای طرّاحان، برای نویسندگان کتابهای درسی؛ اینها همه مؤثّر است؛ آموزش پرورش است که این کارها را انجام می دهد.
این را توجّه داشته باشید، گزارشهایی که به من می رسد نشان می دهد که یک جریانی -این را من «جریان» احساس می کنم- در کشور سعی می کند آموزش و پرورش را از چشمها بیندازد؛ ارزش آموزش و پرورش را و اعتماد به آموزش و پرورش را در دلها از بین ببرد؛ مقاصدی دارند. این [جریان] از بیرون هم هدایت می شود. حالا بعضی ها لجشان می گیرد؛ تا ما می گوییم دستهای خارجی، می گویند شما مدام به خارجی ها حمله می کنید! نه، ما ضعفهای خودمان را می بینیم؛ اگر ما قوی باشیم، آن خارجی هیچ غلطی نمی تواند بکند، امّا او از همین ضعفهای ما است که دارد استفاده می کند، برنامه ریزی می کند، نقشه می کشد، نفوذ می کند؛ راه های مستقیم را کج می کند، معوج می کند.
یکی از اشکالات آموزش و پرورش ما، بیماری دانشگاه گرایی است. در سطح محیط دانش آموزی ما دانشگاه گرایی وجود دارد؛ یعنی اگر کسی بخواهد درس بخواند و به دانشگاه نرسد، کأنّه درس نخوانده؛ این خطا است، این غلط است، لزومی ندارد. ما این قدر در کشور نیازهای فوری، فوتی، لازم و مهم داریم که هیچ احتیاجی به تحصیلات دانشگاهی ندارد؛ احتیاج به مدرک دکتری و ارشد و غیرذلک ندارد؛ این که بنده سالهای متمادی -چندین بار تا حالا- روی این هنرستان ها و فنّی حرفه ای ها تکیه می کنم، به خاطر این است. این بخشهای مربوط به فنّی حرفه ای را باید تقویت کرد، باید افزایش داد. خیلی ها هستند که در تحصیلات مربوط به هنرستان کار کرده اند، در فنّی حرفه ای پیش رفته اند، یادگرفته اند، بلد شده اند که چه کار کنند، آمده اند، مشغول کار کردنند؛ هم زندگی مادّی شان تأمین است، هم ازلحاظ روحی شادابند، هم دارند به جامعه خدمت می کنند؛ این بهتر است یا آن که زحمت کشیده و مدرک دکتری هم گرفته، [امّا] بیکار نشسته آنجا، کار پیدا نمی کند، یا اگر کاری هم پیدا بکند، یک کار سطحیِ کم ارزش در فلان دستگاه یا در فلان اداره که [بگویند] برو به عنوان مثلاً مشاور یا مانند اینها آنجا بنشین! چه ارزشی دارد این همه درس خواندن و این همه زحمت کشیدن؟ دانشگاه گرایی خطا است.
بله، ما نیاز به علم داریم، نیاز به تحقیق داریم؛ هرچه در زمینه علم پیش برویم، زیاد نیست؛ این را من سالها است دارم می گویم و بحمدالله پیشرفت هم کرده ایم، امّا معنایش این نیست که هرکسی پایش را می گذارد در دبستان یا دبیرستان، هدف خودش را دانشگاه بداند؛ نه، هزاران کار وجود دارد که اینها احتیاج به دانشگاه ندارد، احتیاج به آن هزینه سنگین ندارد، آن شور و شوق و استعداد لازم [دانشگاهی] را نیاز ندارد. اینها را ما از یاد نبریم؛ اینها ثروتهای ما است، ثروت ما است. این جوانی که می تواند در فنّی حرفه ای کار بکند و به یک جایی برسد -در هر زمینه ای: در زمینه های هنر، در زمینه های صنعت، در زمینه های فنّی و غیره- این ثروت ملّی است، این مال کشور است؛ باید از او استفاده بشود.
یک مسئله مهمّ دیگر، این مسئله سند تحوّل است. خب، دوستان و مسئولین مجرّب و باسابقه نشستند، زحمت کشیدند، سند تحوّل را درست کردند؛ خیلی خوب، ابلاغ هم شد. شروع شد که عملیّاتی بشود ولی تا حالا پنج شش سال هم گذشته، [امّا] نشده؛ چرا؟ تا کِی باید نشست تا این نظام نامه هایی که گفته می شود در ذیل سند تحوّل باید تحقّق پیدا کند، تنظیم بشود؟ این کار باید زود انجام بگیرد. معلوم می شود شور و شوقِ لازم نیست، انگیزه لازم نیست. بنده جدّاً از وزیر محترم و مسئولین محترم می خواهم که مسئله تحوّل را جدّی بگیرند. آموزش و پرورش ما نیازمند تحوّل است. این سند تحوّل نشان دهنده این است که ما نیاز داریم به تحوّل. تحوّل هم صِرف عوض کردن ظواهرِ کار نیست، یعنی یک کار عمقی باید انجام بگیرد. آن طور که متخصّصین این کار می گویند -چون بنده که تخصّص این کار را ندارم- این سند تحوّل علی الظّاهر می تواند؛ کفالت می کند و کفایت می کند این را؛ باید دنبال کنند.
یک مسئله دیگر هم من اینجا عرض بکنم: این سند ۲۰۳۰ سازمان ملل و یونسکو و این حرفها، (۸) اینها چیزهایی نیست که جمهوری اسلامی بتواند شانه اش را زیر بار اینها بدهد و تسلیم اینها بشود. به چه مناسبت یک مجموعه به اصطلاح بین المللی ای -که قطعاً تحت نفوذ قدرتهای بزرگ دنیا است- این حق را داشته باشد که برای کشورهای مختلف، برای ملّتهای گوناگون، با تمدّنهای مختلف، با سوابق تاریخی و فرهنگی گوناگون، تکلیف معیّن کند که شما باید این جوری عمل کنید؟ اصل کار، غلط است. اگرچنانچه با اصل کار شما نمی توانید مخالفت بکنید، حدّاقلّش این است که بِایستید بگویید جمهوری اسلامی خودش ممشیٰ دارد، خطّ وربط دارد، ما سندهای بالادستی داریم، ما می دانیم باید در زمینه های آموزش، پرورش، اخلاق، سبک زندگی چه کار کنیم؛ احتیاج به این سند وجود ندارد. اینکه ما برویم سند را امضا کنیم و بعد هم بیاییم شروع کنیم بی سروصدا اجرائی کردن، نخیر، این اصلاً مطلقاً مجاز نیست؛ ما اعلام هم کرده ایم به دستگاه های مسئول. بنده از شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گله مند هستم؛ آنها باید مراقبت می کردند، نباید اجازه می دادند این کار تا اینجا پیش بیاید که ناچار بشویم ما جلوی آن را بگیریم و ما وارد قضیّه بشویم. اینجا جمهوری اسلامی است؛ اینجا، مبنا اسلام است، مبنا قرآن است؛ اینجا جایی نیست که سبک زندگی معیوبِ ویرانگرِ فاسدِ غربی بتواند در اینجا این جور اِعمال نفوذ کند. البتّه متأسّفانه اِعمال نفوذ دارند می کنند و از طُرق مختلف وارد می شوند امّا [اینکه] این جور به طور رسمی سند به ما بدهند که «تا پانزده سال دیگر باید شما این جوری بکنید، این جوری بکنید»، ما هم بگوییم بله، معنی ندارد این کار...
پی نوشتها:
۱) در ابتدای دیدار، آقای فخرالدّین احمدی دانش آشتیانی (وزیر آموزش و پرورش) گزارشی ارائه کرد.
۲) اقبال الاعمال، ج ۲، ص ۶۸۷ (مناجات شعبانیّه)
۳) حاضر و آماده
۴) بلندهمّت
۵) خنده حضّار
۶) بی اعتقاد و بی بندوبار
۷) استوار، مصمّم
۸) سند آموزش ۲۰۳۰یونسکو با رویکرد تأثیر بر همه حوزه های آموزشی کشورها، در سال ۲۰۱۵ میلادی و برای اقدام عملی کشورها، در سازمان ملل متّحد ارائه شد. جمهوری اسلامی ایران نیز از کشورهای شرکت کننده در این اجلاس بود که متعهّد به اجرای این سند شد و در سال ۱۳۹۵، سند ملّی آموزش ۲۰۳۰ جمهوری اسلامی ایران را تصویب کرد.
منبع: http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=36431